Wednesday, September 10, 2008

ملکه ی صحنه ها

ملکه ی صحنه ها
دوستان عزیز
در این پست می خواهم جواب کسان -یا هیچکسان-ی را بدهم که صحبت هایشان ارزش پاسخ دادن ندارد! اما این که چه انگیزه ای باعث این کار می شود بهتر است ناگفته بماند!
در وبلاگی خواندم که گوگوش٬ این هنرمند بزرگ کشور ما از لقب "ملکه ی صحنه ها" در تبلیغ کنسرت خود استفاده کرده است! -که این خبر دروغ موجب خنده ی بسیار ما شد از بابت کسی که متن را نوشته!-
-خصوصا با به یاد آوردن این که چه کسی این لقب را به خود داده!-: کسی که خود قبلا بسیار از شاه ماهی هنر ایران دزدی کرده.
و حالا طرفداران او لقب دزدی به شاه ماهی هنر ایران می دهند!
من نمی دانم چه طور پس از دزدی ترانه و آهنگ "گل بی گلدون" و اجرای دوصدایی آن٬ طرفداران این خانم می توانند در مورد شاه ماهی هنر ایران صحبت کنند! اصلا چه طور می توانند سرشان را بالا بگیرند؟! همینطور پس از اجرای ترانه ی "همسفر" توسط همان خانم در کنسرت هایشان!...
این طرفداران باید بدانند که کسی با لقب بزرگ نمی شود.
خانم مورد علاقه ی شما٬ از هر لقبی که می خواهد استفاده کند٬ -حتی از لقب شاه ماهی که حرمت دارد.- اگر توانست یک سالن ۱۵۰۰۰ نفره را مثل گوگوش به تنهایی soldout کند٬ ما می فهمیم که لیاقت لقبش را دارد. پر کردن سالن های بزرگ با هزار لقب هم ممکن نیست.
(اگر تمام عمر خود را صرف دلیل آوردن برای علت ناتوانی خود بکنید٬ در آخر تنها با یک معنا رو به رو هستیم: شما نتوانسته اید.)
هیچ توجیحی برای علت ناتوانی هیچوقت پذیرفته نیست. زیرا در آخر معنایش همان "نتوانستن" است!

ایرانی ها بارها ثابت کرده اند که از کارهای خوب استقبال می کنند.
من نمی خواهم به خواننده ی مورد علاقه ی شما بی احترامی کنم. حتی نام او را نمی برم. فقط می خواهم بگویم به جای این که روی القاب حساس باشید٬ کمی واقع بین باشید دوستان.
اما اگر باز هم برایتان مهم است٬ باید بگویم خوشبختانه در هیچ کدام از تبلیغات کنسرت گوگوش اسمی از ملکه ی صحنه ها آورده نشده است. اگر چنین تبلیغی پخش شده حتما آن را برای ما بفرستید. شاید عکس جدیدی از گوگوش نازنین در آن تبلیغ دیدیم! گوگوش نازنین همیشه شاه ماهی هنر بوده و این که چگونه این لقب را به گوگوش نازنین داده اند خود تاریخچه ای دارد.
پس لطفا به جای مسائل فرعی به صحبت در باب هنر بپردازید. -اگر از شما بر می آید.-
البته که از شما برنمی آید. تا هنگامی که کسانی که چیزی از موسیقی و از ترانه ی نوین فارسی نمی دانند در مورد آن اظهار نظر می کنند... نمی توان انتظاری داشت!
من روی صحبتم با هواداران این خواننده است نه خود او.
من صحبتم با ذهن های تنبل و کتاب نخوانده است.
جالب است که طرفداران همین خواننده در مورد ترانه ی استاد قنبری هم نظر می دهند!!!
آن هم پس از پخش ویدیویی با نام "خودتی" (معنای آن کاملا واضح است.) -البته اگر نام ترانه ی فولکلوریک تهرانی بر آن نگذاریم!!!-
من کاری به دلیل پخش این آهنگ ندارم. فقط در تعجبم که اینان چطور می توانند در مورد ترانه ی نوین نظر بدهند.
سعی در زیر سوال بردن بزرگانی همچون استاد شاملو٬ شهیار قنبری٬ ایرج جنتی عطایی و خواننده ای که دستگاه های صوتی نشان می دهند که بیشترین وسعت صدا را در بین هنرمندان ایرانی دارد٬ نه تنها کوچک ترین خدشه ای در کارنامه ی هنری آنها ایجاد نمی کند٬ بلکه این سعی بیهوده گوینده را بی اطلاع نشان می دهد.
وقتی می بینیم هواداران خانم فروهر -این هنرمند عزیز کشورمان- چه طور هنر هنرمندان دیگر هم در کنار کار خواننده ی مورد علاقه ی خود می پذیرند٬ ما هم به خانم فروهر جذب می شویم و حداقل شعور طرفداران او را تحسین می کنیم.
ولی برخی از نظرات بی شرمانه ای که در سایت های طرفداری ملکه ی صحنه ها(!) می خوانید به راستی نشان دهنده ی شخصیت و ادبیات ضعیف نویسندگان آن است.
اگر در بین طرفداران این خانم شخصی با تحصیلات هست٬ خواهش می کنم به این نظرات رسیدگی کند. چرا که شما جلوه ای از آن خانم هستید.
اگر در وبلاگ های طرفداری هنرمندانی چون داریوش و سیاوش قمیشی بگردید٬ کاملا تفاوت را با این وبلاگ ها احساس می کنید.
سطح فکری انسان ها را می توان با ترانه ای که برای شنیدن انتخاب می کنند سنجید.
برای مثال نظرات طرفداران این آهنگ های ضعیف -و به اصطلاح عامیانه "آهنگ های کوچه بازاری"- را در وبلاگ هواداران ملکه ی صحنه ها(!) بخوانید!
وقتی فضایی برای بحث های هنری در باب موسیقی نوین نباشد٬ بزرگ ترین بحث آنها این می شود که:
یکی از مجریان تلویزیونی گوگوش را با نام Queen of persia خوانده. حال آن که تفاوت Queen of persia و Queen of stages محسوس است. و این که صحبت این مجری محترم چه ربطی به بحث های بی سر و ته شما دارد ما را از موضوع دورتر می کند!
طرفداران عزیز ملکه ی صحنه ها٬ شما وقتی هوادار هنرمندی می شوید باید این را هم بپذیرید که او همیشه از چه کسی تقلید می کرده.
چرا که به قول بزرگی: "عاشق بودن همان است که بدانی دیگری کامل نیست. بتوانی بخش های نازیبا را ببینی ولی بر بخش هایی که دوست می داری تاکید کنی و شادمانه هر دو را بپذیری."
و حالا بهتر است به جای نشستن پای تلویزیون های ایرانی برای پیدا کردن جایی برای تخلیه ی حسادتی که می رود تا تبدیل شود به یک عقده ی درونی٬ لحظه ای تفکر کنید که شاید حرف دیگری درست باشد. اما اگر نخواهید حتی لحظه ای به این موضوع فکر کنید٬ تا ابد در جهل خواهید ماند. چرا که خفته را می توان بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده نمی توان!
امیدوارم اگر پاسخی داده می شود٬ منطقی و با حفظ اخلاق ایرانی باشد.

به قول شاعر:
دشمنی فکر کسان دوستی اندیشه ی ما
عیب شغل دگران است و هنر پیشه ی ما

Wednesday, April 23, 2008

خبر های داغ در باره مهرداد آسمانی

خبر خبر خبر
مهرداد آسمانی به دلیل اینکه شبکه طپش حاضر نشد تولدپسرش (مهرزاد)را تبریک بگویید با تلوزیون جام جم آسمانی مصاحبه ایی
جنجالی انجام داد
آقای آسمانی به زودی کنسرت بسیار موفقی را در حیاط خلوت خانه اش برگزار می کند.
بلیت ها از همین لحظه توسط همسر و فرزندانس سولدات شده است
آقای آسمانی ما هواداران شما به شدت منتظر کنسرت تکی شما هستیم تا ببینیم چگونه 15 نفر رو به یک سالن 8 نفره می کشید
منتظر خبر های دست اول و داغ دیگه در رابطه با این هنرمند بی رقیب صحنه ها باشید

Friday, March 28, 2008

Googoosh**IN CONCERT**DUBAI 2008

گزارش کنسرت گوگوش



بنا به اعلام برنامه قبلی از سوی گروه برگذار کنندگان کنسرت ، قرار بر این بود که درهای سالن راس ساعت 5 گشوده شوند. جمعیت زیادی مشتاقانه در انتظار آغاز برنامه و دیدار با گوگوش نازنین بودند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده می شد.

در میان جمعیت مشتاق افراد در سنین مختلف حضور داشتند ، از بچه های کوچک گرفته تا سنین بالا . اما حضور جوانان بیش از سایر
سنین محسوس و چشمگیر بود.

همه منتظر بودند تا هرچه زودتر درهای ورود باز شود ولی انتظاری طولانی در راه بود...........
درها ساعت 9:30 شب و با بی نظمی بسیار سرانجام گشوده شد و مردم با عصبانیت و خستگی فراوان وارد سالن مدیا سیتی شدند. همه از این انتظار طولانی به شدت خسته و کلافه بودند و از کنسرت گذاران به دلیل اینهمه تاخیر و بی نظمی ابراز نارضایتی می
نمودند.

Photo:shahram doodman

بالاخره حدود ساعت 10 شب بود که سرانجام گوگوش با یک پیراهن مشکی و بسیار زیبا قدم به صحنه گذاشت و به شدت مورد تشویق مردمی قرار گرفت که به محض مشاهده وی ساعت های طولانی انتظار را از خاطر بردند


photo:shahram doodman





سپس گوگوش در آغاز برنامه اینگونه عنوان کرد:

25
تا کنسرت جلوی برنامه من گذاشتن ، بازم چشم دیدن این استقبال شما رو ندارن ، اونوقت شایعه کردن که اینجا بمب گذاشتن ! اما من تا هر وقت شب که باشه می مونم و براتون می خونم.


پس از تشویق تماشاچیان ، گوگوش با اجرای پرقدرت آهنگ های طلاق، با هم ، ماه پیشونی ،اتاق من ، مرحم ، مدلی هجرت ، نجاتم بده ، ستاره آی ستاره ، مدلی اینتر نشنال ، من آمده ام شبی بی تکرار را برای افراد حاضر در سالن رقم زد و سرانجام بخش اول برنامه با اجرای بی نظیر ترانه کویر به پایان رسید. در تمام آهنگ ها مردم با گوگوش همصدا بودند و سالن کنسرت یکپارچه عشق و شور بود.



Photo:Radio Farda

با آغاز بخش دوم کنسرت گوگوش نازنین با لباسی بسیار زیبا به صحنه آمد . لباس دوم گوگوش یک بلوز آستین حلفه ای یقه هفت، شلوار جین و یک شنل کرم رنگ و کار شده بسیار زیبا بود. در بخش دوم و آخر کنسرت گوگوش عزیز ترانه های زیر را در حالی که تمام مردم با او همصدا شده بودند ، اجرا نمو
د :


Photo:radio Farda



خوابم یا بیدارم ، مدلی همسفر ، پرسش ، مدلی کج کلاه خان، گل بی گلدون، ، مرداب، دلکوک، جاده، کمکم کن ، مخلوق ، سکینه، من و گنجشکای خونه و سرانجام پیشکش.


photo:radio Farda



*پیش از خواندن مدلی اینتر نشنال گوگوش عزیز گفت : حالا چند تا آهنگ اینتر نشنال می خونیم که نگن ما بلد نیستیم .

*بعد از اجرای خوابم یا بیدارم نیز گوگوش رو به جمعیت گفت : به خدا تک تک شما خواننده اید
.


photo:Radio Farda
جمعیت حاضر:حدود 20000 نفر
منتظر عکس و فیلم باشید
Comming Soon

Wednesday, January 09, 2008

Googoosh Live in Concert In LONDON 2007


29 Dec 2007

,London,England Uk

At Hammer smith Apollo


گروهي که قرار بود با هم به کنسرت برويم همگي از يک هفته قبل سر از پا نميشناختيم.مخصوصا اينکه در روزهاي اخير شکوه و افتخار و زيبايي اجراي گوگوش را در گزارش ها و عکسها و تعاريفي که دوستاني که به کنسرتها رفته بودند ميکردند ميدانستيم که با گوگوشي متفاوت روبه رو هستيم.که البته هميشه اين چنين بوده..در سال 2000 در دبي گوگوش را تازه بر روي صحنه براي اولين بار ديدم..گوگوش رو لمس کردم و تازه ديدم که گوگوش چيزي ديگر است.او فقط زيبا نيست بلکه زيباتر از همه ميخواند..چه قدرت مند.تازه او را شناختم.اما او نميرقصيد.اوميخواند و با صدايش ما را جادم ميکرد.با خودم گفتم شايد ديگر نميتواند انچنين باشد.

در

12 نوامبر 2005 در سانفرانسيسکو، گوگوش يه گوگوش ديگري بود..شاد سر حال و خوش صدا..صدايش قوي تر شده بود.خودش هم زيبا تر شده بود.اينبار او ميرقصيد و چه زيبا
...

اما اينبار در لندن گوگوش من رو ميخکوب کرد..من گوگوشي را ديدم که در ويديو هايي که در روي سي دي هاي قديمي ام دارم .گوگوش 20 ساله..گوگوش هيچ فرقي با ان گوگوش نداشت..به همان زيبايي..شايد تنها چيزي که ميشه گفت اينه که صدايش هزاران بار قوي تر و پخته تر شده...ترانه ي کوير را براي بار سوم بود که از اوميشنيدم..هر بار مو بر اندامم ايست ميکرد اما اينبار تمام بدنم فريز شده بود..گوگوش وقتي ميگفت خدايا انگار که خدا در روبه رويش ايستاده بود و تمام صداهاي قوي و زيبا را در حنجره ي او ميريخت و او هم براي تشکر تمام ان صداهاي زيبا را در گلويش ميپروراند و به سمت خدا پرتاب ميکرد


.

انگار گوگوش داشت واقعا داشت با خدا حرف ميزد.حواسش به سالن نبود.تو حال عجيبي بود...انگار خدا را در روبرويش ميديد.و ان گوگوش شاد که گل بي گلدون را تا چندي پيش اجرا ميکرد نبود...غم داشت..و داشت انگار از غم خودش به خدا با خدايا خدايا گفتنش شکايت ميکرد..به اين آهنگ و اجرا زياد پرداختم چون بسيار روي من اين اجرا تاثير گذاشت..چون اسم زيباي خدا رو با زيبا ترين و قوي ترين لحن ممکن از تمام درو ديوار هاي سالن ميشنيدم و همه تحت تاثير بودند..گوگوش تقريبا سر ساعت به روي صحنه آمد..البته من ساعت و دقيقه نميدونم..هيجان زيادي داشتم..مثل هميشه با اوورتور طلاق با لباس زيبايي که انرا قبلا در کداک تياتر پوشيده بود وارو شد که البته من فکر کنم فرم پايين لباس کمي عوض شده بود....ديگه تقريبا از اون به بعد من چيزي نفهميدم..هنوز هم حس ميکنم رويا بوده..اين کنسرت اثر زيادي بر من گذاشت..بعد اتاق من را خواند و بعد مدلي زيبا يي را خواند که من منتظر اجراي ترانه ي حرف بودم که گوگوش با اين ترانه چه کرد......

سالن کاملا پر بود .من در رديف چهارم بودم تقريبا رو به رو ي گوگوش و صداي همه در حاليکه با او ميخواندند يک نيرئي مضاعف اي انگار به ام ميداد و ميديدم که چه شادو سر زنده بود وقتي مردم رو ميديد که هر چه ميخواند عشق ميکنند و با هر ترانه و اجرا از خود بي خود ميشوند..من وقتي ترانه ي پل را خواند حس عجيبي داشتم..و البته همه همينطور بودند.ترانه ي پل بي نظيره و گوگوش هم آن را بي نظير اجرا ميکند..من بهمراه عشق زندگيم اونجا بودم.. وقتي پل را خواند دست هم را گرفته بوديم و با هم با او ميخوانديم و چه حس عجيبي بود...بزار بين منو تو دستاي ما پلي باشه واسه از خود گذشتن...بعد مهرداد آمد و کلي ناراحت شدم چون فهميدم گوگوش ميخواهد برود..مهرداد ترانه ي آخرين خبر را با گوگوش اجرا کرد و واقعا هم هر دو زيبا خواندند و سپس گوگوش رفت..من هم در زماني که مهرداد ميخواند عکس و فيلم هايي که گرفنم را ميديدم و منتظر بودم تا باز گوگوش بيايد


.

بعد از مهرداد با گوگوش با لباس مشکي رنگ که ان هم مال کداک بود به صحنه آمد.من خيلي متاسف بودم که مجله ي تپش را نتونستم تهيه کنم.چون ايندو لباس گوگوش را خيلي دوست داشتم.ارزوم بود اين مجله را داشتم ولي خوب....

اما وقتي گوگوش را با ايندو لباس ديدم و تونستم از اين دو لباس و از گوگوش در اين لباسها عکس داشته باشم خيلي خوشحال شدم..گوگوش با آي مردم شروع کرد...من نميدونم چرا اون شب چه با ترانه هاي شاد چه غمگين فقط گريه ميکردم..الحق گوگوش اين ترانه را اينقدر تاثير گزار اجرا کرد که من رو ول ميکردي دلم ميخواست باسه تمام زن هاي ستمديده بشينم يه ساعت گريه کنم..اما براي گريه وقت زياد بود.بايد چشمام رو باز نگه ميداشتم و او را ميديدم.شايد ديگه هيچ وقت اين فرصت دست نميداد و نميتونستم به کنسرت او بروم..وقتي اين ترانه را ميخواند اشک ميريخت و گريه ميکرد و جالب اينکه بلافاصله گل بي گلدون را خواند و انگار که آدمي هست که تا بحال نه غم داشته نه گريه کرده..سر تا پا شادي بود و مردم با آن ترانه و رقص و ناز و اداهايي که گوگوش ميکرد چه کردند..من واقعا گوگوش 20 ساله رو روي صحنه ديدم.همانقدر زبيا و با همان ناز و اداهاي مخصوص خودش.با هر ترانه يک جور ميرقصيد . يک اطفار خاصي داشت..نشد که در 2 ترانه مثل هم برقصه يا بخونه..اين بخش از کنسرت را که ازش بگزريم .در بخش بعد لباسي را پوشيد که ان را هم قبلا ديده بوديم در لاس وگاس.

گوگوش امد و با نسل ما صحنه رو از مهرداد تحويل گرفت. يک لطيفه ي زيبا تعريف کرد که با وجود تکراري بودنش همه خنديدند چون گوگوش اينقدر زيبا و با مزه با لهجه ي ترکي اون رو گفت که انگار تازگي داشت..

گفت يک همشهري يه من در جايي بوده کفشاشو در اورده بوده وقت برگشت ميبينه کفشاش نيست.يا خودش ميگه اي واي..من هنوز نيومدم؟؟يا اومدم رفتم؟يا قراره بيام؟؟

متن جک همين بود حالا شايد يه کم متفاوت.

من در اين بخش عاشق ترانه ي همسفر و مدلي يه زيبا يي بودم که اجرا کرد..گوگوش با اين مدلي چه کرد..حتي نوازندگان هم محو تماشاي رقص گوگوش در اين مدلي شدند..با همسفر تمام سالن ميخواندند و با ادامه ي مدلي همه ميرقصيدند و گوگوش ميرقصيد و چه فوق العاده و پر نيرو و ميخواند چه شفاف و قوي...

واي ي ي ي ي ي که با ترانه ي مخلوق چه کرد.....اين ترانه ها به نام گوگوش در تاريخ ثبت شده..هيچ کس ديگه محاله بتونه اين ترانه هارا جز او زنده کنه..گوگوش با هر ترانه يک سبک اجرا و رقص داره ..من با اين آهنگ نرقصيدم فقط خيره ماندم و محو تماشايش شدم که اي کاش با همه ي ترانه ها چنين کاري کردم..حتي در حد يک پلک بر هم زدن هم اگر گوگوش را نبيني خيلي زيبا يي ها را از دست دادي..

براي اولين بار بود که مدلي يه اينترنشنال رو ميشنيدم که اجرا ميکرد..گوگوش چه کرد با اين مدلي...نميتونم حسي که داشتم را توصيف کنم بايد بودبد و ميديديد....گوگوش معني کامل و تمام يک سوپر استار و يک خواننده ي بين المللي بود....نميدونيد همه چقدر تحسينش کردند..

در بين اينکه گوگوش به روي صحنه بياد براي امضا به پشت صحنه رفتم و خاطره ي جالبي از اين برخورد دارم که بعد در گروه به همراه عکس از امضاي گوگوش تعريف خواهم کرد

.

لباس اخر او يک لباس آبي نيلي بود که من تا بحال اين لباس را نديده بودم...واي که عاشق اجراي نمياد اش بودم...نمياد رو وقتي خوند از قديم بشتر اطفار ريخت و شاد تر بود و زيبا تر خوند..اصلا تا آهنگ نمياد پخش شد سالن ترکيد..با اجراي کج کلاه خان من گوگوشي رو ديدم که در ويديو هاي قديمي در جلوي عارف اين ترانه را خواند و يا موهاي کوتاه که ديگه از اين کوتاه تر امکان نداره ميگفت گيسو نگو بلنده والا چين و چين و کمنده والا....گوگوش همون گوگوش بود.با همان لطافت و سر زندگي.و متاسفانه خيلي زود برنامه تموم شد و ما تا اومديم گوگوش را ببينيم او بايد ميرفت..او رفت و من و همه غمگين و شاد .در حاليکه به قول آن گزارش راديويي اگر دستت را بالا ميکردي امواج عشق و احساسات رو لمس ميکردي..هر چه ديدم عشق بود و زيبايي و قدرت که تمام اينها را يک سوپر استار و خواننده ي بين المللي بنام گوگوش به همه ي ما هديه کرد..

گوگوش گوگوشه قبل از انقلاب بود به همان زيبايي خوش هيکلي با صدايي شفاف..

با تشكر از هيربد عزيز بابت گزارش و فرستادن عكس هاي زيبا

GooGooSh Live In Concert Oberhusen 2007



دلم براش تنگ شده، اینجوری بدتره . آدم دو هوا می شه. باور نمی کنم که زمان سکوتش که در تهران
بود ، سعی می کردم آهنگاشو گوش نکنم چون دلگیر میشدم و اصلا" سراغ عکسهای او هم نمی رفتم.
مثلا" گذاشته بودمش کنار که مدام خاطراتم تجدید نشود و افسوس نخورم.
اما حالا دوباره روز از نو ، روزی از نو مثل اینکه حالا از طرف دیگر روی غلتک افتادم . هرچه ببینمش بدتر میشه و حواس پرت تر میشم.
نمیدانم چگونه آن شب باشکوه را برایتان توصیف نمایم؟ تصمیم داشتم که ترتیب ترانه های خوانده شده توسط گوگوش عزیز و صحبتهای او و احساسات وی را در زمان هر اجرا برایتان شرح دهم اما افسوس همه چیز از یادم رخت بسته است. هیجان زده و گیج هستم و نمی توانم فکرم را متمرکز کنم.
به اتفاق دوستم و خانواده ایشان از شهر کلن عازم اوبرهاوزن شدیم . فاصله این دو شهر در طول 1 ساعت طی شد. از بعد از ظهر ، هیجان، سرتاسر وجود ما را فراگرفته بود. سرانجام ما ساعت 8:10 شبرسیدیم
سالن اوبرهاوزن در زمین بزرگی قرار داشت که وقتی شب به آنجا رسیدم ، زیبایی نمای عظیم ساختمان با نورهای زیبا ، منظره ای خاص به این شب باشکوه بخشیده بود.
همانطور که از پله ها بالا میرفتم از راه پله های دیگری هم ایرانیها دسته دسته بالا میامدند و وارد سالن ساختمان میشدند.
و در مدت کمتر از یک ساعت راهروهای انتظار مملو از جمعیت شد. اکثرا" خوش پوش و شیک بودند و اکثریت به لباس شب مزین بودند.
گویی سالن مد بود ، دختران و پسرها طبق آخرین مد خود را آراسته بودند. دیدن این صحنه ها برایم لذت بخش بود . حدود 60 یا 70% جمعیت را جوانان تشکیل میدادند.
لباس و تیپ دختران و پسران جوان ، مدتی توجه مرا به خود معطوف داشت و دوست میداشتم به آنها بیشتر توجه کنم . آرایش و لباسهای خیره کننده آنها، نظر هر بیننده ای را به خود جلب می کرد. اکثرا" لباس دکولته و رسمی پوشیده بودند. در کنسرت های گوگوش جز این هم انتظار نمی رود.
همینطور که جمعیت افزوده میشد، ساعت 8:45 به سالن رفتم . دیدن مردم از داخل سالن اجرای کنسرت هم برایم لذتبخش بود. به سرعت 90% سالن پر شد و رأس ساعت 9 ترانه (( طلاق )) اجرا شد.
وصف نمودن این لحظات برایم بسیار دشوار می آید . هیجان در نهایت اوج خود غوطه ور بود . رفت و آمد از درب ورودی سالن همچنان به چشم می خورد.
گوگوش با لباس قهوه ای بلند و دکولته که از زیر سینه پولک دوزی شده بود به روی صحنه آمد . موهای طلایی و براقش را به دور خود روی شانه ها آویخته بود و مدل موهایش همانند کنسرت ونکوور بود.




مردم تا دقایقی وی را تشویق می کردند . گوگوش خواست تشکر کنه و شروع به صحبت کند ولی بغض مجالش نداد و نتوانست . در حالی که دستانش می لرزید با حالت بغض آلودی گفت : " الان نمی تونم . بعدا" صحبت می کنم.... "
هنوز هم در رویا به سر می برم و کاملا" گیج هستم نمی دانم که اول کدام ترانه را خواند ولی آنطور که به خاطر دارم اول (( هجرت )) را اجرا کرد . خیلی بغض داشت و نمی توانست خودش را کنترل نماید. ولی اجرا کرد....
ترانه (( حرف)) با همین لباس اجرا شد ولی زمان آن کوتاهتر بود. بعد از خواندن چند ترانه رفت و جای خود را به مهرداد آسمانی داد . 4 ترانه توسط مهرداد اجرا شد. مجددا" گوگوش به روی صحنه آمد با لباس کوتاه ولی مشکی و پولک دوزی شده بود. قسمت پشت لباس باز بود و بصورت بندی به گردن متصل شده بود. مدل موها از پشت جمع شده بود و داخل گل سر توری قرار گرفته بود.
گوگوش گفت : به مناسبت روز زن ترانه زن را برایتان اجرا می کنم. (( آی مردم مردم )) به زیبایی هر چه تمام تر اجرا شد.از اواسط خواندنش بود که اشک در چشمناش حلقه زد و در پایان با دستمالی اشکهایش را پاک نمود و بعد !!!! بلافاصله !!!!!!
ترانه (( گل بی گلدون )) را اجرا کرد. حرکات و رقص و اطوارهایش بسیار شیرین و دلنشین بود. همه جیغ میزدند . با او به هیجان آمدیم . بعد از اجرای یکی از ترانه های شادش گفت: " چقدر از آدم توقع دارند..... " و سپس صدای خنده مردم شنیده می شد.



ترانه (( پل )) را هم اجرا کرد ما هم با او یکصدا میخواندیم.. با همان لباس با مهرداد ترانه دو صدایی ( Last News)را اجرا کردند با همان حرکات خاص خودش این ترانه نیز به زیبایی اجرا شد.
ترانه (( من آمده ام )) ، (( سکینه دایی قزی )) و ..... با همان لباس خوانده شد . همان اداها و اطوارهای خاص خودش چاشنی این ترانه ها بودند بعد از آن گفت : " وقت میدم کاراتونو بکنین، بعد برگردین که باهاتون حالا حالاها کار دارم..."
پس از 20 دقیقه ، برنامه با مهرداد آغاز شدو 3 الی 4 ترانه توسط ایشان خوانده شد و سپس گوگوش با همان لباس سبز رنگی که در کنسرت کداک تیاتر اجرا کرده بود به روی صحنه آمد و گفت : " نه ... همتون ماشا ا.. خوب میخونین . حالا میخوام شماها بخونین" تشویق مردم در اوج خود شنیده شد و گوگوش ادامه داد: " قول ؟" همه جواب دادند : " قول " و اجرای ترانه (( همسفر)) شروع شد. فریاد مردم سقف سالن اوبرهاوزن را به ارتعاش در آورده بود . فکر کنم گلوهایمان در اثر خوانده شدن و فریاد زدن این ترانه در شرف پاره شدن بود . ترانه (( من و گنجشکها )) اجرا شد و دوباره فریاد مردم و بغض گوگوش صحنه هایی بودند که هر بیننده ای را تحت تأثیر قرار می داد. به ناگاه گوگوش دستش را روی صورتش قرار داد و ترانه ناتمام باقی ماند.... دوباره فریاد مردم شنیده شد. ترانه همچنان ادامه پیدا کرد وقتی به اتمام رسید با تشویق بیش از حد مردم ، گوگوش به یکباره به روی زمین نشست و سر خود را روی صحنه گذاشت و آنوقت بود که جیغ فریاد مردم به اوج خود رسید...
به گمانم بعد از اجرای این ترانه بود که گفت : " ببینین با من چیکار میکنین ، دست از سرم بر نمی دارین که ( با بغض و هیجان ) "
اواسط برنامه دختر خانمی دسته گلی زیبا به همراه یک پاکت حاوی نامه ای به گوگوش داد و او هم تشکر کرد و بعد رو به مردم گفت : " خودتون گلین ، گل ... "



دختر خانم بلژیکی نازی که بیش از 9 سال نداشت دسته گلی نزد گوگوش برد و توسط سیستم حفاظتی و امنیتی گوگوش به دست وی داده شد که گوگوش هم با لبخندی زیبا از آن دختر زیبا تشکر کرد .
قسمتی که با اجرای 4 ترانه بین المللی توسط گوگوش خوانده شد بسیار عالی بود.
ترانه (( Love story))- ((Tantavolte))- (( Spanish))-(( Delavil ( French))) با مهارت هرچه تمامتر اجرا شد. سالن در این موقع به لرزه در آمده بود. هنگامی که ترانه (( Love story)) آغاز شد خاطرات 35 سال گذشته برایم تداعی میشد. درست مانند همان سالها .... ولی با صدایی قدرتمند تر....
اجرای ترانه های (( جاده )) و (( کویر )) با قدرت و وسعت صدای گوگوش به زیبایی هر چه تمامتر یکی پس از دیگری اجرا میشدند. ملودیها بدون کوچکترین جابه جایی ، در جای خود و شبیه اصل ترانه نواخته میشدند.
در برخی از ترانه هایی که مردم خاطره داشتند و احساسات زیادی از خود بروز میدادند با بغض میگفت : " این حس من همه از عشقه ، از این همه عشق.... "
شیطنت ها اداها و اطوارهایش که خاص خودش می باشد در اجرای هر ترانه ای باعث شادی مردم و به وجد آمدن و خواندن آنان میشد....
میکس ترانه های شاد قدیمی هم لطف خاصی برای همه داشت از جمله ترانه (( نمیاد)) ، (( کج کلاه خان ))، 000
ترانه های (( اون منم)) ، (( کمکم کن))، (( جاده )) .... همزمان اجرا شد.
مجددا" مهرداد آسمانی به روی صحنه آمد و شروع به خواندن نمود و در انتها گوگوش با بلوز و شلوار جین سفید روی صحنه آمد و ترانه شاد خواند و حسن ختام ترانه او با (( شناسنامه من )) به انتها رسید که اجرای این ترانه همراه با پرچم شیر و خورشید صحنه را ترک نمودند.
پس از اتمام کنسرت وقتی از سالن خارج می شدم از دختر حدودا" 27 ساله ای پرسیدم کنسرت چطور بود؟ خوشت اومد؟ ( توضیح اینکه شب قبل در یک میهمانی این دختر زیبا را دیده بودم ) حالت ملوسی به صورتش داد و گفت : مگه میشه کسی خوشش نیاد؟
خانمی هم به دوستش میگفت: به به چه کنسرتی بود ، لذت بردم . خوب شد اومدما. قبلش آدم با خودش میگه : برم؟ نرم؟! اما چه خوب شد که اومدم...
بعد از آن ، دوست من از تمام دوستانش این سوال را که کنسرت چطور بود تکرار کرد. حتی از بعضی ها را با موبایل تلفن می کرد و میپرسید بدلیل اینکه وقتی کنسرت تمام شد ، سیل جمعیت که خارج میشد ، توانایی پیدا کردن دوستان از ما سلب شده بود بنابراین تلفنی سوال میکرد . وضعیت و حالتی که برای دوستم به وجود آمده بود ، مشابه من یا حتی میتوانم بگویم خیلی بیشتر از من احساساتی شده بود.
دوستان جواب می دادند: خیلی خوب بود....
خانم جوانی میگفت: داریوش و ابی کیه؟گوگوش روی همه رو کم کرد......
گوگوش هنگام اجرای برخی از ترانه های قدیمی و ملایم با تشویق و احساسات مردم بغز میکرد





کشور های اروپایی از نظر نداشتن فیلترینگ ، آزادی دارند و این موهبتی بود که ما می توانسیتم فردای روز کنسرت بخشهای مختلف کنسرت را از یوتویوب نگاه کنیم.
باورکردنی نیست ولی در طی 2 شب اقامت در آلمان بارها این ویدئو کلیپ ها مشاهده کردم . خصوصا" اجرای (( نمیاد)) و میکس ترانه (( کوه ))- (( من و تو )) - (( بمون تا بمونم )) و (( همسفر)) ...
فریاد گوگوش دوست داریم گوگوش دوست داریم سالن را به حد افنجار رساند بطوری که گوگوش در اثر این احساسات به یکباره روی زانو به زمین نشست و سر خود را مقابل مردم به روی صحنه گذاشت .
با تشكر از زري عزيز بابت گزارش زيبا و شفق عزيز به خاطر فرستادن عكس هاي زيبا

Saturday, December 01, 2007

Interview With Babak Amini

Interview With Babak Amini





1_Biography

Babak Amini was born in April 1970 in Tehran, Iran.
He was always amused by
the world of music and his first experience of music
was with his mentor and
renounced teacher Mr. Shahrokh Partovi which he
began at the age of 10 and
his style being Flamenco.
>
> He then followed his ambition by the only master of
> all trades in guitar,
> Mr. Simon Aivazian. He entered the professional
> world at the age of 18. His
> first album was introduced in 1990 and was called
> 'Gray Rain' followed by
> 'Blue of the Rain'. He then released his third
> album, 'Shadow of My Own',
> which had vocals that was based on poets such as
> Hafez, Molana, Babataher
> and Nima.
>
> In the midst of his last album, Googoosh, the only
> diva of Iranian music,
> was introduced to him. She quickly grasped the
> opportunity to work with him
> on her own album (Zoroaster). He then was asked to
> compose, arrange and lead
> Googoosh's orchestra for her tour around the world.
> While in tour, he
> decided to complete his solo album, 'Magic', in the
> US.
>
>
>
> After his move to Canada in the year 2000, Babak
> gave his first instrumental
> concert in Ontario's Science Centre in 2002.
> Meanwhile, to experience new
> styles of Jazz and Flamenco music, Babak took
> classes with Levon Ichkanian
> and Roben Diaz. He later performed with Levon
> Ichkanian in Canada.
>
>
>
> Babak has been involved in many charity events such
> as performing for
> fundraising concert for the devastating earthquake
> of Bam, Iran, in 2002
> with other Canadian and Iranian musicians at the
> Toronto Center for Arts.
>
> While away from stage and live performance, Babak
> has been working on
> composing and arranging music. To name few, Babak
> has;
>
>
>
> . Arranged songs for Googoosh (Abi) 2006
>
> . Arranging songs for Soli's new album
> (Khorshide Roukh), 2006
>
> . Arranged and composed second album for
> Meysam Bakhtiyari, 2005
>
> . Arranged several songs for Sogand 2004
> ,2005
>
> . Arranged and composed an album for
> Meysam Bakhtiyari (Parvanegi)
> 2004
>
>
>
> In the years 2006 and 2007 Babak has been very
> active with his live
> performances and has performed at;
>
>
>
> . Concert with Faramarz Aslani, 2007
>
> . Mehregan (festival)in Orange County,
> 2006
>
> . Performed in Mehregan (festival)in San
> Diego, 2006
>
> . Instrumental concert in Toronto centre
> for the art, 2006
>
> . Beaches jazz festival Toronto, 2006
>
>
>
> To inspire new musicians and younger generation to
> pursue their dreams and
talents in music, through his career Babak has
always transferred his
knowledge and style by tutoring talented students.
He has also collaborated
with many local and anonymous bands to inspire and
encourage them.


Babak has moved to Los Angeles since mid 2006 and
has been actively working
on his music and future albums where he has started
collaborating with
Andisheh TV as a producer.



2-در موسيقی چه ديديد كه انتخابش كرديد؟به طور كلی چی شد كه موسيقی شما رو به طرف خودش جذب كرد و در چه سنی‌؟

من از كودكی علاقه ی زيادی به موزيك داشتم ولی نمی دونستم كه چه سازی رو بايد شروع كنم ولی خيلی تمايل به پيانو داشتم و موزيك پيانو خيلی گوش می كردم.

تا اينكه يكی از اقوامم چون اشتياق من و برای يادگيريی موزيك ديد ، به من يك گيتار كوچك هديه داد.

و از همون موقع شد كه من از گيتار هيچ وقت جدا نشدم . و گيتار زندگی من و به سمت خودش برد .

و در مورد سبك فلامنكو " FELAMENCO " بايد بگم كه از همون سن 10 سالگی من به موزيك لاتين LATIN " " و اسپنيش " ESPANISH " علاقه داشتم ، برای همين فلامنكو رو دنبال كردم.

3_مشوق های شما در اين زمينه چه كسانی بودند؟مادر و پدر؟

من هيچ مشوقی نداشتم .

ولی خوشبخت بودم كه پدر و مادری داشتم كه با موزيك مخالف نبودن.


4_كار حرفه ايی خودتون رو به طور حرفه ايی از چه سنی شروع كرديد؟

من نوازندگی رو از سن 10 سالگی شروع كردم ولی كار حرفهايی موزيك رو از 18 سالگی.

5_فكرش رو می كرديد روزی به اين محبوبيت و شهرت دست پيدا كنيد ؟ چه احساسی داريد؟

از اينكه مردم من و دوست دارن خيلی خوشحالم ولی هيچ وقت نوازندگی و كار موزيك رو برای معرروفيت دنبال نكردم .

فقط زيبای هنر بود كه من و به دنبال خودش كشونده .


6_شيرين ترين و تلخ ترين كار ها تون كدوم ها هستند؟

توی عالم هنر هر چيزی كه اتفاق می افته شيرين هستش و ختی خاطرات و تجربيات تلخ هم توش كلی

درس هست كه يك هنرمند بايد اونها رو برای پيشرفتش تجربه كنه برای هميشه ، همش برام خوبه .

7_آيا شما با زنده ياد بابك بيان هم همكاری داشتيد؟

من تقريبا در بيشتر كار های بابك بيات گيتار زدم و در خيلی از ترانه هايی كه ضبط كرد نوازندگی كردم.حتی در چند موسيقی فيلم با ايشون همكاری داشتم مثل موسيقِ فيلم مرسدس، "اثر مسعود كيميايی.

8_كار كدام آهنگ ساز و تنظيم كننده را بيشتر قبول داريد؟هم در حال حاضر،هم در قديم؟

من كار واروژان رو دوست دارم.

و كسانی كه الان كار آهنگسازی پاپ(POP) انجام می دهند از كار آندرانيك خوشم می آيد و فرزين فرهادی

9_و اما ترانه ی بسيار زيبای آبی كه خانم گوگوش اجرا كردند وكارآهنگسازی وتنظيم به عهده ی شما بودكه با استقبال هم روبه رو شد.ميشه كمی در رابطه با اين كارتون توضيح بدهيد؟

من اين كار رو 4 سال پيش به خانم گوگوش دادم ولی الان پخش شده.و من اين كار رو در تورنتو ضبط كردم.ودوست داشتم كه تلفيق ای از موزيك ( Transe & Gutar)ترنس و گيتار باشه.


10_بابك اميني چطور آدمی؟ميشه يه مقدار بابك امينی رو توصيف كنيد؟

بسيار حساس،احساساتی ،كم حافظه، مهربون،بعضی وقتها مودی،.........

11_ پيام شما به دوستداران و طرفدارانتون؟

موزيك خوب گوش بدن و به همديگه عشق بورزند


12_بين موسيقي ايران و موسيقی دنيا چقدر فاصله و تفاوت وجود داره؟ و به نظر شما چه چيزی ميتونه سطح موسيقی كشور را بالا ببره؟

به نظر من در ايران بيشتر موسيقی سنتی راه درستش رو داره طی ميكنه

و ما هم در قسمت موسيقی پاپ و همچنين كلاسيك خيلی خيلی عقب هستيم.البته منظورم چه در ايران و چه در خارج از ايران هستش. و تنها چيزی كه به اين مسئله كمك ميكنه حمايت دولت.

كه مي تواند با سرمايه گذاری دراز مدت به اين مسئله كمك كنه، كه سطح آموزشی بچه ها و اجتماع رو از نظر موسيقی بالا ببره

13_ آيا شما برای آهنگسازی برای ترانه ها معيا ر خاصی را در نظر ميگيريد؟

نه معيار خاصی رو در نظر نمي گيرم .فقط بايد از نظر تكنيكی و حسی با هم هماهنگی داشته باشند و حس و احساس شاعر و خواننده رو درست انتقال بدن

14_از بين كار هاتون كدام را از همه بيشتر دوست داريد؟چرا؟

من كار ها رو كه انجام ميدم تقريبا ديگه گوش نمی كنم. به خاطر اينكه من دائما در حال يادگيری و عوض شدنم و دوست دارم كه به كار های متفاوت فكر كنم، اگر من دائما به كار های گذشتم فكر كنم كه وای چه كار خوبی ساختم و چه ساز خوبی در فلان آهنگ نواختم، ديگه به ساختن كار های ديگه اشتياق ندارم.

البته بايد بگم كه من از هيچ كدوم از كارهايی رو كه ساختم بدم نمی اد.


15_بابك امينی به حوانندگی علاقه نداره؟ به نظر ما كه صدای خوبی داريد و همه اين رو در فيلم قرمز با اجرای زيبای ترانه ی زيبای عاشقم من متوجه شديم؟

من يك كار با كلام هم دارم كه تا يك سال ديگه به بازار مياد



جند سئوال كوتاه و جواب كوتاه

شاعر محبوب_________زويا زاكاريان،سعيد امير اصلانی

آهنگساز محبوب__________ آندرانيك(اگر منظورتون ايراني)

غذای مورد علاقه____________هر چی خوب درست بشه

آبی يا قرمز ______________آبی

ورزش مورد علاقه ___________تكواندو

ساز مورد علاقه بعد گيتار ____________ پيانو

خواننده ی مورد علاقه(ايرانی)________________ حامی

خواننده ی مورد علاقه(خارجی) ___________Sting

هنر پيشه مورد علاقه (ايرانی) _____________عزت الله انتظامی

هنر پيشه مورد علاقه(خارجی) _____________Antoniyo habkins

گل مورد علاقه ____________ يا س

رنگ مورد علاقه ___________ آبی

با تشكر از بابك عزيز